جدول جو
جدول جو

معنی صیقل ده - جستجوی لغت در جدول جو

صیقل ده
(صَ قَ دِ)
دهی است جزء بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در 25 هزارگزی خاور رودبار و33 هزارگزی رستم آباد. کوهستانی و معتدل است. 250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، بنشن، لبنیات و گردو. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. عده ای از سکنه برای تأمین معاش به گیلان رفته و برمیگردند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیقل گر
تصویر صیقل گر
صیقلی، کنایه از روشن کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیقل زدن
تصویر صیقل زدن
زدودن
جلا دادن، صیقل دادن، صیقل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ / صِ قَ گَ)
صیقل کار. صیقل. جلادهنده. زدایندۀ آهن و آینه و جز آن
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گُ تَ دَ)
روشن کردن. جلا دادن. زدودن:
در هر نفس که از دل آگاه میزنی
صیقل به روی آینۀ ماه میزنی.
طاهر نصرآبادی (از آنندراج).
چو از زخمه صیقل زدی تار را
مقام دگر شد خریدار را.
ملاطغرا (از آنندراج).
ای دل بموج اشک سیاهی مبر ز چشم
صیقل مزن که آینه ام را جلا بس است.
کلیم کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه شهرستان لاهیجان. واقع در 18هزارگزی شمال خاوری آستانه و 6 هزارگزی دهشال. محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 1561 تن است. محصول عمده آن برنج، ابریشم و کنف و شغل اهالی زراعت و صید مرغابی از استخر است. یک بقعۀ قدیمی در آنجا است. دو قریۀ کوچک لوق گیلده و سلیم چاه در آمار جزء گیلده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ دِ)
دهی است جزء دهستان بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری آستانه و 6 هزارگزی دهشال. این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و مرطوب است. 400 تن سکنه دارد. آب آن از سالارجوب سفیدرود. محصول آنجا برنج، بنشن، صیفی و مرغابی. شغل اهالی زراعت و صید است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صیقل گر
تصویر صیقل گر
جلا دهنده، زداینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیقل زدن
تصویر صیقل زدن
روشن کردن، جلا دادن
فرهنگ لغت هوشیار